بفرما تو دم در بده!

کسب درآمد از اینترنت

سایتهای زیادی برای کسب درآمد از اینترنت وجود دارد.....

بعضی سایتها بابت هر کلیک مبلغی به شما می دهند و سایتهایی هم بابت فروش محصولاتشان به شما به عنوان بازاریاب مبلغی به عنوان پورسانت پرداخت می کنند.. من چند نمونه از سایتهای پرداخت بابت کلیک را معرفی می کنم، دوست داشتید ثبت نام کنید.

نه ثبت نام وقت می بره نه کلیک کردن بر روی تبلیغات. می توانید هنگامی که به گشت گذار در کوچه پس کوچه های وب مشغولید سری به سایت و حسابتان بزنید و بر روی لینکهایی که به شما میدهند کلیک کنید و کسب درآمد کنید. فصل مدرسه و دانشگاه است و می توانید دوستانتان را به عنوان زیرمجموعه وارد سایت کنید و درآمد بیشتری کسب کنید... خوبی این سایتها اینه که داخلی است و پرداخت از طریق بانکهای داخلی مثل بانک پاسارگاد انجام می شه.....از همین حالا شروع کنید.... بسم الله

مهدی یکشنبه 10 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:56 ق.ظ

0 نظر

اس ام اس و آف طنز 2

غضنفر دفترخاطراتش پر میشه میندازتش دور

--------------------------------------------------------------------

غضنفر میخواسته آب بخوره ، آب نبوده تیمم می کنه

--------------------------------------------------------------------

عزیزم از موقعی که تو رفتی خونه همش بوی تورو میده، لطفا برام یه بوگیر بفرست!!!!

--------------------------------------------------------------------

زن ذلیلان ارجمند وقتی می خواهند کاری انجام دهند، اول خوب فکر می کنند، بعد به حرف دلشان گوش می دهند، به خدا توکل می کنند و... در آخر کاری را انجام می دهند که زنشان بگوید!!!

--------------------------------------------------------------------

ی شب غضنفر بالا پشت بوم می خوابه سردش می شه پا می شه در پشت بومو می بنده

--------------------------------------------------------------------

غضنفر میره بیست سوالی. بهش میگن جواب انبر دسته ولی اولش لوندی. غضنفرمی پرسه تو جیب جا میشه ؟ میگن نه. میگه اااا!!! عجب انبر دست بزرگی

--------------------------------------------------------------------

غضنفر تو اتوبوس عاشق یه دختر میشه پیاده شدنی شماره اتوبوسو یاداشت میکنه

--------------------------------------------------------------------

غنضفر به نامزدش میگه : 4شنبه به 4شنبه دیره که همدیگر رو ببینیم، بیا 2شنبه به 2شنبه همدیگرو ببینیم!!!!

--------------------------------------------------------------------

به حیف نون میگن یه جمله بگو که توش چای باشه ... میگه قوری

مهدی یکشنبه 10 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:09 ق.ظ

0 نظر

پل...

سال ها دو برادر با هم در مزرعه ای که از پدرشان به ارث رسیده بود، زندگی می کردند. یک روز به خاطر یک سوء تفاهم کوچک، با هم جرو بحث کردند. پس از چند هفته سکوت، اختلاف آنها زیاد شد و از هم جدا شدند.یک روز صبح درب خانه برادر بزرگ تر به صدا درآمد. وقتی درب را باز کرد، مرد نجـاری را دید. نجـار گفت: «من چند روزی است که دنبال کار می گردم، فکرکردم شاید شما کمی خرده کاری در خانه و مزرعه داشته باشید، آیا امکان دارد که کمکتان کنم؟» برادر بزرگ تر جواب داد: «بله، اتفاقاً من یک مقدار کار دارم. به آن نهر در وسط مزرعه نگاه کن، آن همسایه در حقیقت برادر کوچک تر من است. او هفته گذشته چند نفر را استخدام کرد تا وسط مزرعه را کندند و این نهر آب بین مزرعه ما افتاد. او حتماً این کار را بخاطر کینه ای که از من به دل دارد، انجام داده.» سپس به انبار مزرعه اشاره کرد و گفت: « در انبار مقداری الوار دارم، از تو می خواهم تا بین مزرعه من و برادرم حصار بکشی تا دیگر او را نبینم.»
نجار پذیرفت و شروع کرد به اندازه گیری و اره کردن الوارها. برادر بزرگ تر به نجار گفت:« من برای خرید به شهر می روم، اگر وسیله ای نیاز داری برایت بخرم.» نجار در حالی که به شدت مشغول کار بود، جواب داد:«نه، چیزی لازم ندارم.» هنگام غروب وقتی کشاورز به مزرعه برگشت، چشمانش از تعجب گرد شد. حصاری در کارنبود. نجار به جای حصار یک پل روی نهر ساخته بود.کشاورز با عصبانیت رو به نجار کرد و گفت:«مگر من به تو نگفته بودم برایم حصار بسازی؟» در همین لحظه برادر کوچک تر از راه رسید و با دیدن پل فکرکرد که برادرش دستور ساختن آن را داده، از روی پل عبور کرد و برادر بزرگترش را در آغوش گرفت و از او برای کندن نهر معذرت خواست.وقتی برادر بزرگ تر برگشت، نجار را دید که جعبه ابزارش را روی دوشش گذاشته و در حال رفتن است. کشاورز نزد او رفت و بعد از تشکر، از او خواست تا چند روزی مهمان او و برادرش باشد.نجار گفت:«دوست دارم بمانم ولی پل های زیادی هست که باید آنها را بسازم.»